جدول جو
جدول جو

معنی نشست داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

نشست داشتن(عَ گُ تَ)
نشسته بودن. حضور داشتن:
ندانی که پیش که داری نشست
بر شاه منشین و منمای دست.
فردوسی.
، سکونت داشتن. مقیم بودن. اقامت کردن. جای داشتن:
ز قیصر بپرسید کایزدپرست
به شهر تو بر کوه دارد نشست.
فردوسی.
دو دیگر به جائی که کیخسرو است
بدان شهر من خود ندارم نشست.
فردوسی.
بپرسید کانجا که دارد نشست
چنین گفت فلاح دانش پرست.
اسدی.
بدو گفت پیرش که سال است شصت
که تا من بدین کوه دارم نشست.
اسدی.
گهی دارد نشست اندر خراسان
گهی در اصفهان و ری و گرگان.
(یوسف و زلیخا).
اگرچه پس پرده دارد نشست
همه روز باشد عمارت پرست.
نظامی.
بیا ساقی آن بکر مستور مست
که اندر خرابات دارد نشست.
حافظ.
، جای داشتن:
چو عکسم که در آب دارد نشست
به هر جنبشی می خورد صد شکست.
(از آنندراج).
، همنشینی داشتن. معاشرت داشتن.
- نشست داشتن با...، با او هم نشین بودن. معاشر بودن:
در بار بر نامداران ببست
همانا که با دیو دارد نشست.
فردوسی.
بدو گفت کای مرد یزدان پرست
که در کوه با غرم داری نشست.
فردوسی.
چو با دیو دارد سلیمان نشست
کند یاوه انگشتری را ز دست.
نظامی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
نشست داشتن
اقامت داشتن: بیا ساقی آن بکر مستور مست که اندر خرابات دارد نشست... (حافظ. 257)، همنشینی داشتن معاشرت داشتن: بدو (به مهران) گفت (کید پادشاه هند) کای مرد یزدان پرست، که در کوه با غرم داری نشست. (شا. بخ. 7 ص 1816)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راست داشتن
تصویر راست داشتن
راست دانستن، راست پنداشتن، باور کردن سخن کسی، راست کردن
نظم و ترتیب دادن، سر و سامان دادن
برابر ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوست داشتن
تصویر دوست داشتن
مهر و محبت داشتن به کسی یا چیزی، دلبستگی داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راست داشتن
تصویر راست داشتن
نظام دادن، استقامت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نفرت داشتن
تصویر نفرت داشتن
شمانیدن بیزاری جستن کراهت داشتن بیزار بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوبت داشتن
تصویر نوبت داشتن
حفاظت کردن، کشیک کشیدن، موقع و مجال بدست آوردن، نوبت یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوست داشتن
تصویر دوست داشتن
Love, Like
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از نفرت داشتن
تصویر نفرت داشتن
Abhor, Despise, Hate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دوست داشتن
تصویر دوست داشتن
aimer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از نفرت داشتن
تصویر نفرت داشتن
abhorrer, mépriser, détester
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دوست داشتن
تصویر دوست داشتن
leuk vinden, houden van
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نفرت داشتن
تصویر نفرت داشتن
aborrire, disprezzare, odiare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نفرت داشتن
تصویر نفرت داشتن
nefret etmek, küçümsemek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از نفرت داشتن
تصویر نفرت داشتن
घृणा करना , घृणा करना , नफरत करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از نفرت داشتن
تصویر نفرت داشتن
ঘৃণা করা , ঘৃণা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دوست داشتن
تصویر دوست داشتن
menyukai, mencintai
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از نفرت داشتن
تصویر نفرت داشتن
membenci, menghina
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دوست داشتن
تصویر دوست داشتن
gustar, amar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از نفرت داشتن
تصویر نفرت داشتن
혐오하다 , 경멸하다 , 미워하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از نفرت داشتن
تصویر نفرت داشتن
aborrecer, despreciar, odiar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دوست داشتن
تصویر دوست داشتن
喜欢 , 爱
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دوست داشتن
تصویر دوست داشتن
piacere, amare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از نفرت داشتن
تصویر نفرت داشتن
verabscheuen, verachten, hassen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دوست داشتن
تصویر دوست داشتن
gostar, amar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از نفرت داشتن
تصویر نفرت داشتن
verafschuwen, minachten, haten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از نفرت داشتن
تصویر نفرت داشتن
ненавидіти , зневажати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دوست داشتن
تصویر دوست داشتن
lubić, kochać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از نفرت داشتن
تصویر نفرت داشتن
ненавидеть , презирать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دوست داشتن
تصویر دوست داشتن
любити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از نفرت داشتن
تصویر نفرت داشتن
nienawidzić, gardzić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دوست داشتن
تصویر دوست داشتن
mögen, lieben
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دوست داشتن
تصویر دوست داشتن
любить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از نفرت داشتن
تصویر نفرت داشتن
aborrecer, desprezar, odiar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دوست داشتن
تصویر دوست داشتن
पसंद करना , प्यार करना
دیکشنری فارسی به هندی